رمان ماه خونین فصل 1 پارت 1
بزن رو ادامه مطالب
رمان ماه خونین فصل 1 پارت 1
بوی خون همه جا رو فرا گرفته بود
همه جا تاریک و بی صدا بود جوری ک صدا تپش قلبمم می شنیدم
به ماه نگاه کردم و لبخندی زدم،سلام ماه
با صدای پاشنه های کفشم ک اکو میشد، از اونجا خارج شدم
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم
+تموم شد؟
-آره فقط یکم لجباز بودن
+خوبه،ماموریت بعدیت با ی همکاره
- چییی،من همیشه تکی کار میکن..
بیب بیب بیب
چطور جرات کرد تلفنو روم قطع کنههه؟
اههه
خب خودمو معرفی نکردم
اسم من یور هست یور فورجر
و با رییسم خیلی مشکل دارم چون عین گاو فقط حرف خودشو میزنه
مادرم تو ماموریتش تیر خورد و مرد چون به ی نفر اعتماد کرده بود و نقشه رو گفته بود و طرف لوش داده و دشمن کشتش و هنوز نمیدونیم کی لوش داده و من قسم خوردم ک پیداش میکنم و تیکه تیکه اش میکنم و اینجوری شد ک من قاتل شدم
پدرمم گم شده
من خوشبختانه تک فرزندم و لازم نیس خواهر یا برادر رو مخی رو تحمل کنم
رفتم شرکت تا همکار جدیدمو ببینم
تق تق تق
+بیا تو
- سلام گفتید ک...
+ایشون همکار جدیدتون هستن
-سلام من...
برای پارت بعدی 10 لایک